«شاه پسران»
امشب شب دامادی شاه پسران است
داماد زبان بسته هنوز تازه جوان است
امشب شب دامادی این مردِ جوان است
گر صورت او شاد ولی دل نگران است
فردا که رود در صف اجناس کوپینی
آن وقت ببین عاقبت کار عیان است
گوید پدرش بر پسر شاخ نباتش
از قدرت زن گوید و او شیر ژیان است
از خرج خرید و گل و آذین و طلاجات
داماد شده سرخ چه انگشت به دهان است
داماد که رفتی تو به بازار و به پاساژ
زود باش بگو قیمت اجناس گران است
امشب گل ما گر شده خاموش ز صحبت
حرفی نزند در پی یک قفل زبان است