عروسی اسلامی

The islamic wedding- برپایی عروسی بانشاط بدون گناه -العرس الاسلامی

عروسی اسلامی

The islamic wedding- برپایی عروسی بانشاط بدون گناه -العرس الاسلامی

عروسی اسلامی

حتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هم برای دختر مکرمه خودشان مجلس عروسی گرفتند، شادی کردند و مردم شعر خواندند. زنها دست زدند و خوشی کردند.
مقام معظم رهبری

طبقه بندی موضوعی

۹۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار عروسی» ثبت شده است

شعر زیر را «یافارس الحجاز» (یکی از اعضای گروه تلگرام عروسی اسلامی) منتشر نموده اند:


زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر

من گرفتم تو نگیر


چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر

من گرفتم تو نگیر


بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر

یاد آن روز بخیر


زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر

من گرفتم تو نگیر


یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم

تک و تنها بودم


زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر

من گرفتم تو نگیر


بودم آن روز من از طایفه دّرد کشان

بودم از جمع خوشان


خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر

من گرفتم تو نگیر


ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم

بستر راحت و نرم


زن مگیر ؛ ار نه شودخوابگهت لای حصیر

من گرفتم تو نگیر


بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم

مستحق لگدم


چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر

من گرفتم تو نگیر


من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام

خر همسر شده ام


می دهد یونجه به من جای پنیر

من گرفتم تو نگیر


شعر زیر را «فاطمةزهرا-سلام الله علیها-» (یکی از اعضای گروه تلگرام عروسی اسلامی) منتشر نموده اند: 


انکحتُ... عشق را و تمام بهار را !

زوّجتُ... سیب را و درخت انار را !

متّعتُ... خوشه‌خوشه رطب‌های تازه را

گیلاس‌های آتشی آب‌دار را !

هذا موکّلی...: غزلم دف گرفت، گفت:

تو هم گرفته‌ای به وکالت سه‌تار را !

یک جلد... آیه ‌آیة قرآن! تو سوره‌ای!

چشمت «قیامت» است! بخوان «انفطار» را !

یک آینه... به گردن من هست... دست توست،

دستی که پاک می‌کند از آن غبار را

یک جفت شمع‌دان...؟! نه عزیزم! دو چشم توست

که بردریده پرده شب‌های تار را !

مهریّه تو چشمه و باران و رودسار

بر من بریز زمزمه آبشار را !

ده شرطِ ضمنِ... ده؟! ... نه! بگویید صد! ... هزار!

با بوسه مُهر می‌کنم آن صدهزار را !

لیلی تویی که قسمت من هم جنون شده

پس خط بزن شرایط دیوانه‌وار را !


شعر زیر را «یاس کبود» یکی از اعضاء گروه تلگرام عروسی اسلامی منتشر نموده اند: 


بارالها تو به داماد بده بیست پسر

یه هف هشت ده دوازده دختر


پسرانی همه خوش خو همه چون قرص قمر

پسرانی همه دلداده عشق حیدر


پسرانی همه فرمانبر حیّ داور

پسرانی همه چون دُرّ و گوهر


همه باشند عصا بهر پدر

قاری مصحف و خواندن از بَـر


دور باشند ز هر کینه و شـَر

بین فامیل همه زینت و زرّ


همه اخلاق چو شُـبـَیـر و شَبَـر

همه در جامعه باشند ظفر


سرفرازی پدر هم مادر    

همه کاری و همه نان آور

شعر زیر را «یاس کبود» یکی از اعضاء گروه تلگرام عروسی اسلامی منتشر نموده اند:


نویسم شعری بهر عروسی

نما با مه داماد دیده بوسی


دوماد محفل امروز چه زیباست

که حیف است صورت اونو نبوسی


به یک زن کن قناعت در جوانی

به فکر دوم اَر باشی قوقوسی


به مه داماد همه تبریک گوییم

از این وصلت از این جشن و عروسی


به داماد چند پسر یا رب عطا کن

شوند زیدان ؛ رونالدو یا گروسی


من "سادات" گویم فکر زن کن

که ترسم تو ز تنهایی بپوسی

این شعر رو جناب آقای عباسی در گروه تلگرام عروسی اسلامی منتشر کردند :

بحر طویل ازدواج حضرت زهرا علیها السلام و امیرالمومنین علیه السلام 

استاد غلامرضا سازگار

به بزم انبیا امشب نشاط دیگری پیداست، می‌بینم گل لبخند شادی بر لب آدم، تو گویی با ادب بستند صف، پیغمبران از نوح و ابراهیم و اسحاق و کلیم الله و روح‌الله و یعقوب و جناب یوسف و داود و فرزندش سلیمان در کف هر یک گلی از آیه‌های نور و آوای مبارک بادشان بر لب که ای مولا مبارک باد بر قد رسایت خلعت شادی و اوج تخت دامادی، مبارک باد ای جان محمّد وصل زهرایت، چه نیکو همسری بخشیده ذات حقتعالایت، که باشد روح پاک و بضعه پیغمبر اکرم.

 

سماوات العلی امشب همه دریای نورند و ملایک شاد و مسرورند و عالم سینۀ سینا و دل‌ها محفل طورند، جبریل امین از جانب دادار منان آمده در محضر پیغمبر اکرم، پیام آورده از حق با سلامی گرم بر احمد که ما در آسمان خواندیم اول خطبۀ عقد امیرالمؤمنین و دخترت زهرای اطهر را، تو باید در زمین اینک ببندی عقد آنان را، دو خورشید فروزان را، دو دریای خروشان را، دو روح پاک ایمان را، دو وجه ذات منان را، دو جان را و دو جانان را که پیش از آفرینش این دو را حق خوانده کفو هم.

 

محمّد از امین وحی چون بشنید این فرمان گل، لبخند او بشکفت همچون لاله در بستان، به مسجد آمد و بگذاشت پا بر عرشۀ منبر، فرو بارید از یاقوت لب با این کلام دلنشین گوهر، به امر حضرت داور، الا یا مسلمین از مرد و زن از اکبر و اصغر، هم اینک من به امر حضرت پروردگارم عقد بستم دخترم زهرا و حیدر را دو کفو نیک اختر را، دو روح روح‌پرور را، دو شمع نورگستر را، دو دریا را دو گوهر را، دو هم سنگ و دو همسر را، که بسته پیشتر از آفرینش عقدشان را خالق عالم.

 

چو بشنیدند از ختم رسل این مژده را یاران، زمین شد از گل لبخند اصحاب رسول الله گلباران، زنان تبریک‌گو بر فاطمه، مردان، مبارک باد می‌گفتند بر مولا محمّد بود و زهرایش، علی بود و تجلایش، تمام قدسیان تسبیح گو تهلیل خوان تکبیر می‌گفتند و می‌گشتند دور این زن و شوهر، خداوند تعالی تهنیت می‌گفت بر پیغمبر و بر حضرت صدیقه و بر حیدر و بر شیعۀ مولا علی تا دامن محشر همه بودند مسرور از همه مسرورتر بودی دل نورانی پیغمبر خاتم.

 

پس از چندی زمان بگذشت و ایام عروسی آمد و خورشید عصمت را برِ این ماه می‌بردند و می‌خواندند حوران آیت الکرسی و قدر و کوثر و یاسین و نور و آیۀ تطهیر و می‌بودی زمام ناقه‌اش در دست جبرائیل و دنبال سر او قل هوالله احد می‌خواند اسرافیل و گل از بال خود می‌ریخت میکائیل و جان فرش رهش می‌کرد عزرائیل و داماد ایستاده بر در خانه که با دست یداللهی ز خورشید جمال عصمت حق پرده بردارد، بخواند با تماشای جمال کوثر خود سورۀ مریم.

 

فرود آمد عروس از ناقه و بگذاشت پا در خانۀ مولا، علی محو تجلایش، خدا در نور سیمایش، نبی از فرق تا پایش، به لب ذکر خداوند تعالایش که یکباره نگاهش بر در و دیوار آن بیت گلین افتاد از آیندۀ خود کرد یاد و با زبان دل دمادم یا علی می‌گفت، گویی باعلی می‌گفت:منم تا پای جان یارت منم یار فداکارت، شهید پای دیوارت، میان آن همه نامرد تنها مرد ایثارت، تو گر خواهی بود آرایش من چهرۀ نیلی از امشب همسرت باشد برای یاریی‌ات آمادۀ سیلی، وجودم چاه غم‌هایت فدایت باد زهرایت، مقاوم در کنارت ایستادم تا ابد چون کوه مستحکم.

 

کجایی فاطمه بنت اسد تا بنگری امشب عروست را، بیا ای مادر مولا! بزن گلبوسه بر روی امیرالمؤمنین و بر عروست حضرت زهرا خدیجه ای سلام حق فزون بادا ز اعدادت کجایی تا ببینی گشته وجه‌الله دامادت، تو هست خویش را در یاری دین خدا دادی، نه هستی، بلکه جان خویش را در دست بنهادی، تو زهرا بر علی زادی، چو هست خویش در راه خدا دادی، خدا هم هست خود را بر تو بخشیده همانا دختری دادت چو زهرا و همانند علی بخشید دامادت چه دامادی که ذات پاک حق جان رسولش خواند و جان خلق عالم باد قربانش چه قابل سر که بر خاک قدوم او نهد .

 

استاد غلامرضا سازگار

«خرم»


دل ما شاد شده (2)
گلی داماد شده (3)
امشب این قلب ما خرم و دلشاد شده
پسری مهربان خانهاش آباد شده
از غم و غصهی تنهایی آزاد شده
شمع جشن عروسی شه داماد شده
* * *
آقا داماد عزیز همه افراد تویی
آن که بر نام او قرعه بیفتاد تویی
آنکه از خرج و مخارج بزند داد تویی
دهدش پول به سلمانی و قناد تویی

«مرحبا»


مرحبا آقا داماد (2)
نوگلی شده داماد
خنده بر لبش دلشاد
میدهیم ندا بهرِ خوشبختی
خانهاش بُوَد آباد (2)
* * *
امشب از برای گل
نغمه میدهد بلبل
هر که میآید داخل مجلس
میدهد به داماد گل (2)
* * *
گشتهای ز غم آزاد
کرده ز دینت یاد
پیر و رسم حضرت رسول
وصلتت مبارک باد

«شکر»


همه شاد و خندونند از گل رویت
چشم اهل بزم ما دم به دم سویت
شکر حق که عاقبت گشتهای دلشاد
حق شده پشت و پنات، مبارکت باد
دین تو کامل شده با چنین کاری
در تمام زندگی داری دلداری
زندگی صفا داره با یه همتایی
عمر بی لذت چیه؟ باشی تنهایی

«طرب»


بادا مبارک جشن دامادی (2)
هر دلی مستِ طرب از گلِ رویت
عطر مستی میدهد سنبل مویت
مرحبا صد مرحبا ای آقا داماد
* * *
وا نما امشب گره از دو ابرویت
هر کجا پا مینهی خرج تو بسیار
میشوی از خرج خود عاقبت بیزار
وقتِ شادی آماده خنده کن جانا
چون که فردا میرسد میشوی بیمار
* * *
بخت خود وا کردهای مرحبا داماد
عشق و حاشا کردهای مرحبا داماد
در دیار زندگی با همه سختی
بین چه غوغا کردهای مرحبا داماد

«ساغر»


آقا داماد مبارک (2)
داماد پر نموده امشب ساغر خود
باشد بر دل او عشق دلبر خود
داماد بهر تقدیم رفته گل خریده
از ترسِ مخارج شب از خواب پریده
* * *
داماد غرقِ نوره در قلبش سروره
در شهرِ تجرّد کارِ او غروره
امشب روی قلبش با مستی نوشته
دنیایم از این پس دنیا نیست، بهشته
* * *
امشب بزم ما هم بزم عاشقان است
دامادِ عزیزی چشمش گلفشان است
این را خود بگویم نه از دیگران است
میوه و شیرینی بخورید که گران است