عروسی اسلامی

The islamic wedding- برپایی عروسی بانشاط بدون گناه -العرس الاسلامی

عروسی اسلامی

The islamic wedding- برپایی عروسی بانشاط بدون گناه -العرس الاسلامی

عروسی اسلامی

حتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هم برای دختر مکرمه خودشان مجلس عروسی گرفتند، شادی کردند و مردم شعر خواندند. زنها دست زدند و خوشی کردند.
مقام معظم رهبری

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غیبت» ثبت شده است

یکی از اعضای گروه تلگرام عروسی اسلامی این متن را در گروه منتشر نموده اند: 


غیبت امام زمان عجل الله فرجه / این جمعه هم گذشت تو اما نیامدی


*یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند* 

*هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند* 

*لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود...


برای عروس مهم بود که چه کسانی حتما در عروسی اش باشند * 

*از اینکه داییش سفر بود و به عروسی نمی رسید دلخور بود* 

*کاش می آمد ... 

خیلی از کارت ها مخصوص بودند. مثلا فلان دوست و فلان رئیس ...* 

*خودش کارتها را می برد با همسرش! سفارش هم میکرد که حتما بیاینداگر نیایید دلخور میشوم* 

*دلش می خواست عروسی اش بهترین باشد. همه باشند و خوش بگذرانند* 

*تدارک هم دیده بود* 

*آهنگ و ارکست هم حتما باید باشند، خوش نمی گذرد بدون آنها!!!؟* 

 

بهترین تالار شهر را آذین بسته ام * 

*چند تا از دوستانم که خوب میرقصند حتما باید باشند تا مجلس گرم شود * 

*آخر شوخی نبود که. شب عروسی بود* 

همان شبی که هزار شب نمیشود* 

*همان شبی که وقتی عروس بله میگوید به تمام مردان شهر محرم میشود *

*این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر میگیرند فهمیدم 

همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست*  

*آهان یادم آمد. این تالار محضر خدا نیست تا می توانید معصیت کنید* 

*همان شبی که داماد هم آرایش میکند. همه و همه آمدند حتی دایی و  

*اما ..................... کاش امام زمانمان "عج" بود* 

 

حق پدری دارد بر ما...* 

 

مگر می شود او نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟* 

 

عروس برایش کارت دعوت نفرستاده بود، اما آقا آمده بود.


به تالار که رسید سر در تالار نوشته بودند:* 

 

(ورود امام زمان"عج" اکیدا ممنوع!)* 

 

دورترها ایستاد و گفت: دخترم عروسیت مبارک!* 

 

ولی ای کاش کاری میکردی تا من هم می توانستم بیایم... * 

*مگر میشود شب عروسی دختر، پدر نیاید * 

*(آخه امامان پدر معنوی ما هستن)* 

*دخترم من آمدم اما ...


گوشه ای نشست و دست به دعا برداشت* 

*و برای خوشبختی دختر دعا کرد!!*